طرف از وقتی چشم باز کرده دنبال خوش گذرونی و عیش و نوش بوده و همین که فرق دختر و پسر رو فهمیده دنبال دخترا راه افتاده. چه از نوجوونیش که دبیرستان دخترونه ها رو آباد کرده بوده چه حالا که همه جوره به زنش خیانت می کنه. حالا فهمیده که دختر دبیرستانیش دوست پسر، داره حال و روزش دیدن داره. افسرده شده، موهاش سفید شده، نشسته نماز شب و حاجت می خونه که دخترش سر به راه بشه. یکی هم نیست بهش بگه آخه مرد حسابی نکن این کارا رو که عواقبشو هم نبینی. مگه خودت پاک موندی که انتظار پاکی از بچه هات داری؟ مگه فکر دختر و زن مردمو کرده بودی که مردم فکر آبروی تو باشن؟ آدم تاوان خیلی از کاراشو تو همین دنیا پس میده دنیا دار مکافاته عزیز من. بترس از خودت و کارات که چشم در برابر چشم باید بدی و جان در برابر جان...
سلام و شرمنده از اینکه این همه دیر جواب محبتت رو میدم
پستت رو خوندم . گاهی اوقات ما فقط لحظه رو میبینیم .
گاهی اونقدر نزدیک بین میشیم که چند قدم اون ور تر رو نمیبینیم و همیشه مرگ برای همسایه است .
ممنون از حضورت
بله متاسفانه
سلام..چندروزه دارم به وبلاگت سر میزنم چرا مطلب جدید نمینویسی؟متنات خیلی با حالن..اگه وقتشو کردی بازم بنویس..ممنون
سلام. لطف داری فرزین جان. ممنون از محبتت
چقدر نابخشنده...
کی؟ خدا؟ یا من؟
به هر حال از ماست که بر ماست اگه یادمون بمونه شاید کمتر به دیگران آسیب برسونیم
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
بالخره از قدیم گفتن چوب خدا صدانداره
درسته. از ماست که بر ماست