نطفه امید را درونم کاشته ام
بی آنکه بدانم فرزندی حلال زاده است
یا حرام زاده
و تو ابراهیم وار
پیوسته اسماعیل امیدم را به قربانگاه می بری
و ذبح می کنی
و هر بار فرزندم سر بریده به سویم باز می گردد
بگذار دستانت بارها و بارها
به خون او و اشک من آلوده گردد
عاقبت هر دو با دستهایتان
کعبه رویاهایم را خواهید ساخت
سلام
دومین پست فوق العاده ات رو خوندم و این بار مرور میکنم تا کلمه ای در خور زیبایی این متن پیدا کنم .
نغمه عزیز
این روز ها روی خط دل می نویسی .
سلام سعید جان
مرسی از لطفت
دل هم گاهی فرصت می خواد واسه تخلیه شدن.
این وبلاگ هم شده خلوتگاه.
سلام
چه عجب..!
آپ کردی.
و چه آپ قشنگی
سلام سارو جان
ممنون که سر میزنی
سلام
فقط میگم فوقالعاده است
امیدوارم همینطور همیشه فوقالعاده باشی!!
بهم سر بزن
منتظرتم
سلام افشین جان
ممنون از محبتت
سلام نغمه جان
ممنون که بهم سر زدی
تو دلتنگیها خدا تنها کسی هستش که به یادمونه و ولی ما .....
بازم بهم سر بزن!
سلام
حتما این کارو می کنم
خدا تنها دوستیه که آدم می تونه ازش نترسه
سلام نغمه عزیز
چند بار اومدم و تمام پست هاتو دوباره خوندم
این بار دلم نیومد بدون کامنت برم . همه منتظریم تا پست بعدیت رو بخونیم .
ما رو بیش تر از این منتظر نذار
موفق باشی
سلام سعید جان
ممنون بابت کامنت پر مهرت
خوشحالم میکنی که سر میزنی
این روزا خستگی جسمیم زیاده کمتر وقتی واسه دلو روحم میمونه
در اولین فرصت می نویسم
شاد باشی
فکر کنم اینو توی بلگم خونده باشی:
"""همیشه می نوشتم واست که :
"هیچ وخ نمی فهمی"
اما تو زندگی خودتو می کردی و دنبال فهمیدن هم نبودی
هالا که تموم شده تازه فهمیدم
اونی که هیچ وخ نفهمید من بودم ......"""
بعد از مدتها اون یه نفر به رفیقم گفت: هیچ وقت هم نمیفهمی!!!!
-----------------------
مشکل اینجاس که اونا هم معتقدن که ما نمیفهمیم!
اگه با کمپین زدن میفهمیدن... من ۱۰۱ تا کمپین و ngo میزدم..
دماوندم جابجا کنی... نمیفهمن..
شاید همین نفهمیدن هاست که رابطه ها رو به جاهای بدی میکشونه
اینکه ما اونا رو نمی فهمیم و اونا ما رو
گاهی وقتا غرور باعث میشه حرفایی زده نشه که رابطه به اینجا برسه
ولی وقتی نگفته ای باقی نمیمونه و باز نمی فهمن خیلی درد داره
به سراغ من اگر میایی دگر آسوده بیا
مدتی است که فولاد شده چینی نازک تنهایی من
سلام دوست عزیز خوبی
خوشحال میشم بهم سر بزنی
ممنون از حضورت